پدر و مادر
[ ]
اشتباهی خونه یه خانم پیری رو گرفتم، اومدم معذرتخواهی کنم هی میگفت علیجان تویی، هی میگفتم ببخشید مادر اشتباه گرفتم، باز میگفت رضا جان تویی مادر، میگفتم نه مادر جان اشتباه شده ببخشید، اسم سوم رو که گفت دلم شکست، گفتم آره مادر جون، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم. اونقدر ذوق کرد که چشام خیس شدچه مادر و پدرها و پدربزرگ ها و مادربزرگ هایی که چشم انتظار یه تماس کوچولو از ماها هستن. ازشون دریغ نکنیم.
[ بازدید : 731 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]